Wednesday, June 22, 2011

از ایلام و مریوان تا گلستان و ارسباران، همه جا ویران است!


http://isdle.ir/news/index.php?news=6076
تخریب جنگل های ایران از مازندران و گیلان و گلستان گرفته تا مریوان و ایلام و لرستان و ارسباران آن هم در سالی که به نام سال جهانی جنگلها نامگذاری شده حقیقتا تراژدی اسفناک و دردآوری است که قلب هر دوستدار طبیعتی را به درد می آورد. مشاهده کوههایی که تخریب شده و مراتع ناب و بکری که تماما تراشیده و ویران شده و جنگل هایی که از هر سو مورد هجمه قرار گرفته و درمحاصره معدن کاوان در حال نابودی هستند آن هم در یگانه رویشگاه جنگلی ارسباران، حقیقتا هم تاسف آور است و هم شرم آور!
تاسف آور از این جهت که جنگل های ارسباران در خوش بینانه ترین حالت، وسعتی کمتر از 160 هزار هکتار دارند و از آنجا که در محل تلاقی دو ناحیه رویشی البرز و زاگرس قرار گرفته و متاثر از جبهه آب و هوایی مدیترانه ای نیز می باشد از تنوع گیاهی بالایی برخوردار است و آن وقت ما از نگهداری و حفظ همین اندک رویشگاه جنگلی هم عاجزیم. برای کشوری که بر روی دریایی از منابع نفت و گاز خوابیده و بر اساس گزارش فائو(وضعیت جنگل های جهان درسال 2011) تنها حدود 11.1 میلیون هکتار از خاکش را جنگل در برگرفته حقیقتا چنین تعدی و دست درازی هایی به منابع ملی و این اندک جنگل های باقیمانده، آن هم به بهانه های مختلف توسعه ای شرم آور و تاسف آور است.
جنگل های ارسباران سالهاست که درمسیر توسعه قرار گرفته و گویی مجریان طرح های توسعه ای کشور قسم خورده اند تا آنجا که در توان دارند همه طرح های توسعه ای و مخرب خود را در این یگانه زیست بوم جنگلی و مرتعی به بوته آزمایش بگذارند. از یک طرف معدن مس سونگون با حجم وسیعی از باطله هایی که بر جا میگذارد ارسباران را به شیوه قرون وسطایی در معدن کاوی مورد هجوم قرار داده و از یک سو جاده های متعددی که بدون هیچ توجیهی در جای جای منطقه ساخته می شوند تا درنهایت هم مسیر برای شکارچیان باز شود و هم برای ویلاسازانی که این روزها به جان ارسباران افتاده اند. منطقه آزاد ارس هم که دیگر جای خود دارد ! و در این میان پاکتراشی جنگل برای مصارف سوخت روستاییان درد بزرگ دیگری است که سالهاست به قوت خود باقی است و با هدفمند شدن یارانه ها این معضل در مناطق جنگلی تشدید هم شده است !
بنابراین جای تعجب ندارد اگر دیگر نتوان در جنگل های ارسباران سراغی از شوکا و مرال گرفت و کویرایران را بدون یوز و گور و ارومیه و پریشان و بختگان را خالی از حیات و بستری خشک و تفیده و شوره زار دید و زاینده رود را در نقطه آخر اضمحلال و نابودی درمیانه اصفهان مجسم کرد.متاسفانه وضعیت در جای جای طبیعت این کشور تا همین حد نابسامان و از هم گسیخته است .
پارکهای ملی ، مناطق حفاظت شده و پناهگاههای حیات وحش و ذخیره گاههای جنگلی یکی پس از دیگری در میان سکوت و تعامل متولیان قربانی می شوند و از دست میروند و هیچ کس دم بر نمی آورد که چه شد دریاچه ارومیه و پریشان و هامون و بختگان و کویر و گلستان و میانکاله و نای بند وارسباران بدین روز گرفتار شدند. اگر هم کسی این همه ستیز با طبیعت میهن و تخریب منابع ملی را بر نتابد و فریاد بر آورد تا شاید صدایش را به گوش یکی از مسئولان تصمیم گیرنده برساند، یا مانند محمد درویش محکوم به فیلترینگ می شود! و یا مانند هومان خاکپور متهم به نشر اکاذیب و تشویش اذهان و یا مانند آن 5 نفری که به خشک شدن دریاچه ارومیه اعتراض داشتند به 6 ماه حبس و 20 ضربه شلاق محکوم می شوند.
و این همه سیاه نمایی نیست ، بلکه واقعیت است اما چه کنیم که مسئولان نمی خواهند ارومیه را نابود شده ببینند و پیش چشمان خود، دشتهای ایران را همه سر سبز و آباد پر از گله های گور و یوز و آهو مجسم می کنند و ارومیه و هامون و بختگان را هم مانند طشت پر از آب ! ولی واقعیت چیز دیگری است که باید رفت و در مناطق دید نه در پشت میز و صندلی سازمانی و با کمرنگ جلوه دادن واقعیت ها و متهم کردن دیگران به دروغگویی و سیاه نمایی!
اوضاع محیط زیست ایران واقعا نگران کننده است و اوضاع هواداران محیط زیست از این هم نگران کننده تر! اینقدر که هر کس درهر جایگاهی به خود اجازه می دهد آنها را یا دست نشانده غربی ها معرفی کنند ویا بازیجه دست گروههای سیاسی و البته سبزها و یا حتی سلطنت طلب!!
رکود و رخوت حاکم بر رسانه های محیط زیستی، وبلاگستان سبز ، دانشکده های محیط زیست، دفاتر کارشناسی در سازمان جنگلها و مراتع و سازمان محیط زیست و تشکل های زیست محیطی حقیقتا نگران کننده است. کجا هستند آن همه تشکل های زیست محیطی فعال که در اوایل دهه 80 ، دستگاههای متولی را در منگنه انتقاد قرار داده بودند؟ انگار همه ما به یک نوع روزمرگی گرفتار شدیم و به این همه اخبار بد درحوزه منابع طبیعی و محیط زیست عادت کردیم .
دراین میان باید درود فرستاد بر آن دست از افرادی که دلسوزانه وضعیت محیط زیست را همچنان پیگیری می کنند، همچنان می نویسند، هشدار می دهند و شجاعانه سخن می گویند و در برابر این همه بی توجهی های آشکار به حقوق زیست محیطی مردم ایران کوتاه نمی آیند. درود بر همه آنهایی که طبیعت وطن را با میز و صندلی و پست و مقام معامله نکرده و نمی کنند. 
  مژگان جمشیدی 

No comments:

Post a Comment